مهدی یزدانی زازرانی

مهدی یزدانی زازرانی

اتیش

جمعه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۱۸ ق.ظ


آتیش، دلمو بدجور سوزونده
قلبم، زیر آوار غم مونده
بارون، داره میباره اما دیر
ای وای، از این اشکای بی‌تاثیر
آخرش مدافع وطن شد
مهاجری که فکر دفاع ازحرم بود
مادرش میگه شکرت خدایا
گل پسرم شهیدشد ، بی‌بی خریدتش زود
جاموندم با اینکه عمریه نوکرم
باز میگم با حسرت منم بایدبرم
منم باید برم ، آره برم سرم بره
نزارم هیچ حرومی طرف حرم بره
یه روزیم بیاد ، نفس آخرم بره
"حسین‌آقام‌آقام ، حسین‌آقام‌آقام‌آقام"i
سینه‌ش، زیر آوار خس‌خس میکرد
بالا، سرش آقا رو حس میکرد
با اون، لب خشکش هق‌هق میکرد
یاد ظهر عاشورا دق میکرد
جون میداد به یاد داغ رباب
به یاد مشک پاره ، بچه‌های تشنه‌لب
اشک میریخت ، به یادخیمه‌ای که
میون شعله‌ها سوخت ، جلو چشای زینب
با اینکه هیچ موقع بهش نمیرسم
دوست دارم لایق شم که میخورم قسم
قسم به اون بدن ، که چیدنش روی حصیر
منم شبیه اون ، عقیله‌ای که شد اسیر
به غیر زیبایی ، نمیبینم تو این مسیر
"حسین‌آقام‌آقام ، حسین‌آقام‌آقام‌آقام"
بازم، برعلیه ظلم اقدام شد
مظلوم، بی‌گناه بازم اعدام شد
قلب عاشقی که حسینیه
امروز، با جوون بحرینیه
نزدیکه، به لطف صاحب زمان
نابودیه ظالم و ، پیروزی شیعیان
میرسه، روزی که لبیک یا
حسین جهانی میشه
به لطف صاحب زمان
کاش میشد من باشم مدافع حرم
باز میگم باحسرت منم باید برم
منم باید برم ، آره برم سرم بره
نزارم هیچ حرومی طرف حرم بره
یه روزیم بیاد ، نفس آخرم بره
"حسین‌آقام‌آقام ، حسین‌آقام‌آقام‌آقام"

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۲۲
مهدی یزدانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی